۲۶ دی ۱۳۸۹، ۱۳:۵۷

منطق برای زندگی - 51/

"زبان عاطفی" امکان ارائه دلیل را سلب می‌کند

"زبان عاطفی" امکان ارائه دلیل را سلب می‌کند

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: از "زبان عاطفی" می‌توان به‌عنوان یکی از خطراتی نام برد که فرد به‌واسطه آن می‌تواند عاطفه مخاطبان خود را برانگیزاند و در نتیجه با این کار خود، موافقت یا مخالفت مخاطب خود را با یک شخص، گروه یا فعالیت جلب کند، بی‌آنکه به دلایل و استدلالهایی در این باره متوسل گردد.

آدمیان سراسر عقلانی و منطقی نمی‌اندیشند، قضاوت نمی‌کنند و در نتیجه تصمیم نگرفته و دست به عمل نمی‌زنند. همین واقعیت به ظاهر ساده اما بسیار مورد غفلت واقع می‌شود یا از سوی دیگر مورد سوءاستفاده‌های بسیار قرار می‌گیرد.

به بیان دیگر می‌توان گفت که هر فردی از آن روی که مجموعه‌ای در هم تنیده از احساسات، عواطف و پیشینه‌های تاریخی و فرهنگی را در خود و پیرامون خود دارد، لزوماً و ضرورتاً همواره بر عقل خود و دلایل و استدلالات تکیه نمی‌کند و در واقع این همان خطری است که می‌تواند موجب آسیبهای بسیاری در روابط انسانی گردد.

بنابراین آنگاه که فردی در سخنان و خطابه‌های خود می‌کوشد بی‌پشتوانه استدلال و ارائه دلایل، مخاطبانش را برانگیزاند تا کاری کنند یا کاری نکنند، و با چیزی از در موافقت در آیند یا از در مخالفت، و آنگاه که طرفین گفتگو گمان برند که می‌توانند فارغ از احساسات و عواطف و تمامی آن چیزهایی که به اصطلاح نا-عقلانی‌اند (و نه غیرعقلانی)، می‌توان گفت که همواره امکان بروز و ظهور کاستیهایی در جوامع و ارتباطات انسانی وجود دارد.

در همین راستا می‌توان از "زبان عاطفی" به عنوان یکی از خطراتی نام برد که فرد به واسطه آن می‌تواند عاطفه مخاطبان خود را برانگیزاند و در نتیجه با این کار خود، موافقت یا مخالفت مخاطب خود را با یک شخص، گروه یا فعالیت جلب کند، بی‌آنکه به دلایل و استدلالهایی در این باره متوسل گردد.

به عنوان مثال در مواجهه با بی‌خانمانها، اگر از آنها همچون قربانیان جامعه یا نظام سرمایه‌داری سخن گفته شود، گونه‌ای بازخورد از سوی مخاطب حاصل می‌آید و اگر از آنها به مثابه انگل جامعه یاد شود، گونه‌ای دیگر از بازخوردها به وجود می‌آیند که اولی بیشتر حاکی از همدلی و دومی بیشتر نشان‌دهنده بیزاری است و چه بسا منجر به ایجاد یا تشدید نفرت نسبت به آنها و حتی اقداماتی عملی در حذف آنها گردد.

این نگاه سلبی و حذفی و آکنده از نفرت البته در طول تاریخ به وفور وجود داشته و منجر به فجایع بسیاری نیز شده است که می‌توان نمونه‌های بسیاری از آن را در نقاط مختلف دنیا و در سرزمینهای گوناگونی نشان داد.

بنابراین در بسیاری موارد نوع مواجهه ما با مسایل و در نتیجه برانگیزانیدن عاطفی و احساسی مخاطبان در ارتباط با آن مسایل، به نحو مثبت و همدلانه یا منفی و خصمانه، به رویکرد و نظر ما در قبال آنها بستگی دارد. به عنوان مثال اینکه ما افرادی را که برای رسیدن به اهداف سیاسی خود به خشونت متوسل می‌شوند، "تروریست" می‌نامیم یا "مبارزان راه آزادی" کاملاً بستگی به این دارد که با اهداف و فعالیتهای آنها موافقیم یا مخالف، و اینکه آنها را دوست می‌پنداریم یا دشمن.

در مواردی چون قتلهای ناموسی نیز اگر تنها از زبان عاطفی برای توصیف شرایط استفاده شود، باز شرایط بر همین منوال خواهد بود و احتمالاً دو رویکرد متمایز وجود خواهد داشت که در یکی، این قتلها به هر نحو و شکلی مجاز شمرده می‌شوند و افراد حق خواهند داشت صرفاً با مشاهده کوچکترین نشانه‌ای اقدام به قتل کنند و در نهایت نباید آنها را مجازات کرد و در دیگری، قاتل تماماً متهمی است که باید به جرم قتل عمد به اشد مجازات محکوم شود.

به دیگر سخن هرگز نمی‌توان موضعی خنثی و بی‌طرف در قبال افرادی داشت که به خاطر آرمانها و اهداف خود حاضرند دست به اعمال خشونت‌آمیزی بزنند که منجر به مرگ یا نقص عضو دیگر افراد می‌شود. پس آنچه در اینجا اهمیت می‌یابد فراهم آوردن شرایطی است که طرفین بتوانند در آن شرایط، پای میز مذاکره بنشینند و به گفتگو درباره مواضع، اهداف و راه‌حلها برای دستیابی به آن اهداف بپردازند.

اما در این گفتگو و مذاکره باید تا حد ممکن از به کار بردن زبان عاطفی بر حذر بود چرا که این نگاه متضمن مصادره به مطلوب و پیش‌انگاشته‌هایی است که اگر به درستی بیان نشوند، همچنان در سطوح زیرین باقی مانده و اثر منفی خود را بر گفتگوها می‌گذارند و احتمالاً به بن‌بست در گفتگو و بازگشت به نقطه آغازین که همانا بروز خشونت و ابراز نفرت است، منجر می‌شوند. 

کد خبر 1232760

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha